#جوجه_رنگی_من_پارت_80
بغضم گرفت ..
کوهیار:هیوا گلم؟؟؟
هیوا:جانم؟؟
کوهیار:جوجمون فعلا افتخار نداده بینمون باشه...مامانش باید درک کنه
هیوا:میدونستم رفته....ولی باورش سخته برام...کوهیار؟
کوهیار:جونم.؟؟
هیوا: دوسش داشتم
کوهیار:من دارم...بچه هم میاری برام...هفت تا بچه ی خوشگل
هیوا:هفت تا؟؟؟
کوهیار:آره...شش تا پسر و یه دختر گوگولی
خندید
کوهیار:قربون خنده هات بشم عروسکم....
هیوا خالش روبه بهبودی میرفت منم که ازخوشحالی رو ابرا بودم...
بعد از حدود یکهفته هیوا بهبودی شو بطور کامل پیدا کرد...
برگشتیم تهران...
romangram.com | @romangram_com