#جوجه_رنگی_من_پارت_51

هیوا:مرسی..

بعداز رقص ایرونی دیجی گفت :رقص اسپانیایی سالسا ...هرکی بلده وسط ...lets go dance

من بلد بودم وایسادم وسط،،،همه رفتن کنار...به شریک رقصم نگاه کردم...کوهیار بود....

آهنگ‌شروع شد و منم شروع کردم به زیبایی چرخ میزدم و موهام پریشون میشد و دامنم باز....حدود نیم ساعت رقص منو کوهیار طول کشید....هردومون بااحساس رقصیدیم....بعد از رقص همه مات من بودن ...کوهیار داشت از حرص داغون‌میشد..که بهم گفت:هیوا لباس بپوش بریم

هیوا:هنوز دوساعتم نیس که اینجاییم.

کوهیار:هیوا لطفا‌

خوشحال شدم ...

هیوا:(بااخم)باشه...رفتم بالا ...مانتو وشالمو تنم کردم و داشتم میومدم پایین که سهیل پرید جلوو گفت:این شمارمه٬٬کمک خواستی در خدمتم آجی فرشته...

هیوا:خندیدم و گفتم...ممنون خدافظ

سهیل:به امید دیدار

اومدم پایین که کوهیار اومد نزدیکم...پرستو با حالت زاری گفت:کوهیار،،نروووو ،،

کوهیار:پرستو‌بروکنار...د حالم خوش نیس،،بریم هیوا

داشتیم میرفتیم که عماد گفت:هیواخانوم؟؟

وایسادیم،رسید بهمون،،

عماد:این شمارمه لطفا داشته باشیدش


romangram.com | @romangram_com