#جوجه_رنگی_من_پارت_42

کوهیار:بابته صبحونه ممنون ،من برا ظهر خونه نمیام،شب ساعت۷میام دنبالت

هیوا:نوش جون ،باشه

بعد از رفتن کوهیار از اون همه سردی رفتارش ماتم برد...

پاشدم ومثله همیشه آشپز خونه رو‌مرتب کردم و بعدش باگردگیری از اون خونه ی بزرگ وقتمو‌پر کردم...وقتی تموم شد بجای نهارم یه لیوان شیر خوردم و رفتم تو اتاقم استراحت کردم...ساعت۵بود که چشام و باز کردم..پاشدم رفتم یه دوش گرفتم بعدش موهامو خشک کردم و برا شب یه تونیک‌ سفید با تو پ توپی های بنفش و مشکی که از جنس حریر بود و جذب تنم‌بود پوشیدم بایه ساپورت مشکی و تونیکم تا زانو میومد یه روسری بنفش خوشگل پوشیدم و کیف بنفش و‌کفش پاشنه ده سانتی بنفش پام کردم ،یه خط چشم عروسکی چشیدم‌و‌مژه هام با ریمل پرتر و بلند تر کردم و یه رژ بنفش‌به لبای قلوه ایم زدم عطر و‌روخودم خالی کردم و یه مانتوی بادمجونی بلند که آستیناش پرنسسی ساده بود تنم کردم و رفتم پایین ...ساعت۷تمام بود ولی آقا هنوز تشریفشو نیاورده بود...

چشمم به پیانو افتاد،،ازوقتی درگیری های این‌ازدواج گذایی پیش اومد دستم کلاویه های پیانو‌رو‌لمس نکرده بود...من از ۴سالگی از شدت علاقم به پیانو ،زدنش و‌یاد گرفتم و کلاس رفتم ...الانم توش خیلی تبحر دارم...

پاشدم‌ رفتم کنار سازم...نشستم روصندلی و دستم یه بار رو‌کلاویه ها کشیدم‌‌..

بعد شروع کردم‌به نواختن قطعه ی مورد علاقم و همزمان باهاش خوندم..‌

صدام خیلی ظریف و دلنشین بود...اینو همه بهم میگفتن

منو‌حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست

شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست

منو‌حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم اگه لمسم کنی شاید

به دنیای تو برگردم

هنورم میشه عاشق بود

تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز بامن باش ،اگرچه دیگه وقتی نیست


romangram.com | @romangram_com