#جوجه_رنگی_من_پارت_36
بیخیال کوهیار تو از قبل همه چیو بهش گفته بودی!!!!
بعداز دوش گرفتن یه تیشرت جذب سفید پوشیدم وشلوار مشکی پوما رفتمپایین که دیدم هیوا خیلی شاد و سرحال مشغول صبحونه درست کردنه ،ای جووونم ببین جوجه رنگی چه خوشگل شده مثه فرشته ها...
هیوا
هیوا:خب تموم شد برم کوهیار وصدا کنم
رفتم تا سر پله ها که دیدم خودش داره میاد پایین
هیوا:سلام صبحبخیر کوهیار
کوهیار:سلام جوجهرنگی ،صبحت بخیر
هیوا:بشین تا چایی بیارم....
بعدش دوتایی چایی ریختم و نشیتمپشت میز ...باهم شروع کردیم به خوردن صبحونه
کوهیار:هیوا بابته دیشب متاسفم من هیچوقت اونطوری خونه نمیام...
هیوا:خواهش همخونه ،،اینجا خونه توأم هست
کوهیار:به هرحال متاسفم جوجه
بعد از خوردن صبحونه ،کوهیار رفت که آماده بشه وبره سرکار منم مشغول جمع کردن میز شدم...تا ظرفاروشستم برگشتم دیدم کوهیار آماده پشتم استاده
هیوا:مراقب خودت باش
کوهیار:توأم ،چیزی خواستی زنگ بزن...الان چیزی لازم نداری برات بگیرم؟؟؟
romangram.com | @romangram_com