#جوجه_رنگی_من_پارت_17

کوهیار:بله

همه دست زدن و کل کشیدن و یکی یکی کادوهاشونو دادن و نبریک گفتن ...آقایون مجلس و ترک کردن فقط بابا و کوهیار و هیراد موندن...مامان شنلمو برداشت...تاچشم کوهیار بهم افتاد مات موند

کوهیار

تاچشمم به هیوا افتاد ماتم برد چقد خوشگل شده...کاش میشد عادتامو ترک کنم و خوشبختش کنم.‌‌‌‌‌حیفه برامن!!

هیوا

کوهیار دمه گوشم گفت:خوشگل شدیا...

لبخند زدم وگفتم مرسی توهم خوشتیپ شدی(کت وشلوار مشکی و بلوز سفیدو کراوات مشکی

بابا اومد بهم تبریک گفت و پیشونیمو بوسید و یه سرویس جواهر بهم کادو داد...هیرادم بهم یه ساعت طلا کادو داد و کوهیار سویچ یه ماشین...همه جیغ زدن و‌هورا کشیدن...از چشم همه ی دخترا حسادت میباری...

حسادت به چی؟؟؟بمنی ک شوهرم هیچ علاقه ای بهم نداره....؟؟؟

سرعقد یه قولی به خودم دادم که هرجور شده کوهیار و ومال خودم کنم!!!

کوهیار گفت:خب هیوا من میرم قسمت آقایون من نمیدونم چرا زن و‌مرد و جدا کردید؟؟؟

هیوا :دوست ندارم هر‌کس و‌ناکسی ناخواسته ازم سوء استفاده کنه...به محرم و نامحرم معتقدم!!!

کوهیار

دروغ نگفتم اگه بگم کلی خوشحال شدم از لین حرف هیوا .

بهش گفتم:إ مامانت میگه پاشیم برقصیم‌‌‌


romangram.com | @romangram_com