#جوجه_رنگی_من_پارت_16

بعداز نیم ساعت کوهیار اومد دنبالم هرچی گفت بذار ببینمت نذاشتم...کلاهه شنلمو جلوتر کشیدم...حرکت کرد و

کوهیار:حالا چرا نذاشتی قیافتو‌ببینم؟؟؟خیلی زشت شدی

هیوا:همینجوری ،دلم نخواست

کوهیار:دخترا سرودست میشکنن نگاهشون کنم تو ازم رو میگیری؟؟؟

هیوا:ارزونی همون دخترا

کوهیار:هه

دیگه جواب ندادم...ازش ناراحت شدم...

رسیدیم مامان اسفند دود میکرد و همه کل میکشیدن و دست میزدن و ....

رفتیم تو عاقد اومد و نشستیم سرجایگاه عقد...عاقد شروع کرده به خوندن خطبه عقد ...خانوم هیوا مهرزاد،آیا وکیلم شمارا به عقد دائم آقای کوهیار بزرگمهر بامهریه ی معلوم یک‌جلد کلام الله مجید،۱۱۴سکه یبهار آزادی،وسه دنگ از منزلی که قراره دراون اقامت کنید ،آیا وکیلم؟؟

عروس رفته گل بچینه!!!

برای بار دوم آیا وکیلم؟؟؟

عروس رفته گلاب بیاره...

برای بار آخر عرض میکنم،آیا وکیلم؟؟؟

با صدای آروم گفتم:بااجازه ی پدرو مادرم‌و بزرگترا بله....

آقا کوهیار بزرگمهرر آیا وکیلم شماره رابه عقد هیوا مهرزاد درآورم؟؟؟


romangram.com | @romangram_com