#جوجه_رنگی_من_پارت_115
ترمه:باشه فقط این یه بارها....
ترنم:قربون خواهر خوبم...
پرید بغلم کرد وبوسم کرد....
ترنم:میدونستم میای براهمین وسایلامونم جمع کردم...
ترمه:رودار...
ترنم:من دیگهمیخوابم...
چراغوخاموش کرد وروتختدونفرموندراز کشید..کنارش دراز کشیدم....ترنم تنها آدم باقی مونده ی زندگیمبود...بابغض خوابمبرد...
آرشام.
صبحبا صدای آرتام بیدار شدم
آرتام:آرشام پاشو پسر...وسایلاتم که جمع نکردی بجنب د....ساعت ۱۰راه میفتیما....
آرشام:ساعت ۸خب کله پوک...
آرتام:تا توکارتوبکنی همون بشه....
رفت بیرون،بلندشدمو رفتم حولموبرداشتم که برم دوش بگیرم،
بعد نیم ساعت اومدم بیرون و حولم. تن کردم و رفتم جلومیزکنسولم و سشوار وبرداشتم و موهام و خشک کردم و روبه بالا زدم،بعدش یه تیشرت توسی تنم کردم بایه شلوار اسپرت نوکمدادی ورفتم پایین
آرشام:سلام بر اهل منزل
romangram.com | @romangram_com