#جای_این_قلب_خالیست_پارت_127


-زياد با اين مدل مهموني ها آداپته (سازگار) نيستم....

من هم برگشتم و به نرده تکيه دادم و گفتم

-من هم خوشم نمياد....

با لبخند نگاهم کرد ،من نيز نگاهش کرد ...باز نگاهش را از من گرفت و سکوت بينمان برقرار شد ....حس ميکردم مزاحم خلوتش شده ام ..حرفي هم که قرار نبود بينمان رد و بدل بشود خاستم بروم که گفت

-متيس..!

با تعجب نگاهش کردم ...ادامه داد

-الهه دانش و خرد... !!!

لبخند با صدايي زد و ادامه داد

- براي چي اين اسم به ذهنت رسيد؟به الهه هاي يوناني اعتقاد داري؟

لبخندي زدم و همانطور که به روبه رو نگاه ميکردم گفتم

-به الهه هاي يوناني اعتقاد ندارم..يعني به وجودشون...خب اين ها همش افسانه و داستانه...اما متيس خودش يه معني پرتري داره همونطور که گفتي يعني دانش و خرد ...نميدونم چرا وقتي ازم پرسيدي نظري نداري ناخودآگاه اين اسم اومد به ذهنم اما ميدونم که اگه کار همراه با دانش و خرد انجام بشه قطعا نتيجه بخشه و به بهترين شکل صورت ميگيره، مگه نه؟

نگاهش کردم ...در چشمانم خيره شد و سرش را تکان داد پرسيدم

-تو چرا اين اسم رو انتخاب کردي؟

همانطور که به چشمهايم خيره شده بود گفت

-از انتخابت خوشم اومد...

romangram.com | @romangram_com