#جای_این_قلب_خالیست_پارت_124


-خيلي دوري ميکني نفس جان...

-عذر ميخوام ...زياد سريع نميتونم ارتباط برقرار کنم

-با همه همينطوري هستي يا فقط با ما ؟

خنديدم و گفتم

-اختيار داريد ...

-خيلي خب حالا که تو دوري ميکني من هم بچه ها رو آوردم تا کمي بيشتر با هم آشنا بشيد

-لطف کرديد ...

آرميتا شروع به معرفي دو دختري که همراهش بودند کرد يکي از آن ها دانشجوي سال اول پزشکي بود و از همه ي ما کوچک تر بود ديگري هم دانشجوي دندان پزشکي بود و هم سن من.. خود آرميتا هم که مهندسي ميخواند...تمام افراد آن جمع يا مهندس بودند و يا دکتر ...فقط من بودم که رشته ام هنر بود ...دختري که دندان پزشکي ميخواند گفت

-رشته جالبي بايد باشه گرافيک...

با لبخند گفتم

-بله همينطوره..

-رشته هاي هنر همشون فانن ديگه..مثله ما نياز نداري اينقدر توي دوران تحصيلت اذيت بشي ...

انگار قصد مسخره کردن داشت با جديت گفتم

-هر رشته اي سختي هاي خودش رو داره ...

آرميتا گفت

romangram.com | @romangram_com