#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_97
ايش مرض نکه تو خرکيف نشدي از وجود همچين خواهر جيگرو نازي.
اداي عوق زدن دراوردکه باعث شد يک عدد گلدون حروم کله ي بي خاصيتش کنم
بايه لبخند شتري از چادرم اومدم بيرون سريع برگشتمو يه ورد محصور کننده هم خوندم خخ جونمي جووون حتي ارو هم نميتونه در برابر من مقاوت کنه
البت جون عمم.
کوتوله ها باشادي و لبخند نگام ميکردنو بعضياشونم متلک مينداختن عوضيا
الف هاهم طبق معمول خشک و جدي اما به نوبه خودشون تبريک ميگفتن
وسط دشتو نيمکت هاي چوبي زده بودن وبقيه مشغول بودن که يهو صداي صدععد شيپور بلند شد و ...
پليز نظر عشقا ادامه روهم همين امشب ميزارم
يهو صداي صدتا شيپور باهم بلندشد.
نيشم باز شدو باصداي بلند گفتم:واي عاشقتونم بابا خاک پاتونم عزيزان نياز به اين همه خوکشان نبود والا من به يه سوت و دست هم راضي بودما
يهوحس کردم پس کلم داغ شد اوخ برگشتم ديدم بعله برادر گرامم محکم کوبونده توسرم بييه هم سعي دارن جلو خنده هاشونو بگيرن با پرخاش گفتم:
چتونه؟چه مرگتونه ؟خنده داره تشکر کردنم؟
يهو فسيل اعظم گارژرون روشو بردوند سرخ شده بود عين لبو اخي گمونم داره ريق رحمتو سرميکشه گلوشو صاف کردو گفت:
به نمايندگي از تمام الف ها از سرزمين ناميرايان بايد
romangram.com | @romangram_com