#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_96
يه لباس بلند قرمزاتشين از جنس ابريشم طبيعي
البت من پارچه فروش نيستما اين پارچه رو الف ها بهم هديه دادن توعمرم فک نمکردم اينقدر باسليقه باشن
اخه هميشه عين ميت لباس سفيد تنشونه
خب خلاصه لباس قرمز اتشين بلند يا ييه يقه ي دلبري خب چرا دلبري بخاطر اينکه يقه مکعب شکل و بازه منم نکه سفيدم عين سفيد برفي به جون عمم راست ميگما
استين هاي تنگ و بلند داره تا روي مچ کمرش از بالا تا روباسن بازه
خلاصه خيلي شيک و پيکه
کوتوله ها هم يه حلقه گل واسم درست کردن همش رز قرمز ساده گزاشتمش رو موهام
اينقدر از خودم تعريف کردم يادم رفت باقيشو بگم.
قرار بود که جشن يه محل برگزار بشه که بي طرف باشه
يه دشت به اسم تنارو پيدا کردن خو از قبل پيدا بودا ولي اينل قورقش کردن
کلي چادر زدن و تدارک ديدن الان يک روزه اينجا هستيم
کوتوله ها خيلي خوش گزرونن وشاد کل تدارکاتو گردن گرفتن
الف ها هم با اوازهاي مخصوص خودشون براي مردم خودشون خونه هاي درختي ساختن
6 ميت محترم خيلي دوس داشتني شدن اخه همش ب6 فانتزي هاي من علاقه نشون ميدن
داداش عزيزمم يه لباس از جنس پوست پوشيده حالا نميدونم پوسته خره يا خرس
خيلي بهش ميادا
باز رفتم تو فکر اون گرگ بي سرو پا وبغضم گرفت لعنت به من که الک الکي واسه خودم رويا ميبافم
رنو:
ابجي بيا ديگه چقد تو ايينه قربون صدقه خودت ميري.
romangram.com | @romangram_com