#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_94
اونا مرتب در حال رفت و امد هستن
همون اول هم گفتم ماها3 تا قل بوديم خب دوتامون که در خدمت جامعه هستيم اما اون يکي اصلا هيچ اثري ازش نيست
معلوم نيست اصلا طبق افسانه ها اون وجود داره يا نه شايدم هنوز عين جوجو تو تخمشه و پوسته رو نشکسته
خلاصه دو روز ديگه 18 ساله ميشم الف ها ميخوان بامن پيمان ببندن
يه نوع پيمان که با مامان جيگمل و نانازمم داشتن به اسم پيمان هم خوني دقيقا بايد مثل اين پيمان رو با کوتوله ها هم ببندم قرار شد يجاي بي طرف پيدا کنن که هردو باهم کاراي مراسم رو انجام بدن
من هيچ وقت تولد نداشتم چون هيچکس رو نداشتم که بخواد تولدي بگيره واسم.
هميشه روز تولدام ميشستم و فانتزي ميبافتم اما حالا يه تولد دارم ولي خيلي عجيب و غريبه اما به هرحال بازم تولده و کلا اسمش باعث ميشه نيشم باز بشه
تولد رنو هم هست اما اون قلش نيست در صوراي ميشه واسه رنو جشن پيمان هم خوني گرفت که قلي که همزمان بدنيا اومده باهاشم باشه
خلاصه تولد اينجانب خيلي شاهانست خخ نکه بابام شاه تشريف داشتن
فقط اميدوارم که يه هيولا عين خر سرشو نندازه پايين بياد وسط اونوقته که مسمم ميشم برم مرز ميان 2دنيا و گردن اون اروي پست فطرتو بکنم و بزنم سر چوب به علت خراب کردن اولين تولدم
جشن خون من ناقصه چون هم پيمان سومم نيستش
اه راويار و ميگم اقا گرگک
از اون روز که بهش حمله کردن نديدمش
اونروز من حافظه مردم رو پاک کردمو رفتم به سمت تنها کمپي که تواون شهر بود بقيه بودن اما نه اقا گرگه نه اون ماده گرگه موزي نبودن
وقتي جريان رو پرسيدم نارين گفت که تارا با پرخاش رنو رو مجبور کرده جلو خونريزي رو بگيره بعدم گرگک رو زده عين يه عروسک پاندا زير بغلش و رفته
باورم نميشد اما ازون دختر همه چيز برميومد
تازشم راويار که خوب شد حتي يه خبر نداد گرگاي بي صفت از اول هم نه بايد اعتماد ميکرديم بهشون هرچي باسه اخرش اونا خوي حيوني داشتن
خلاصه اصن به اين موضوع که فک ميکنم کلهم وجودم انگار بنزين ريختن کبريت زدن
romangram.com | @romangram_com