#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_88
واقعا اره خوب توکاري نکردي فقط چنتا ورد خوندي
کي!؟؟،من؟!!
پ ن پ عمم زود باطلشون کن.
تخس نگاش کردمو گفتم:نوچ نمخوام به توو
تا اومدم ادامشو بگم دستمو محکم گرفتو گفت:زود باش خيلي هم به من رحم داره.
از درد اشک توچشمم جمع شد اروم باطلشون کردم دستمو ول کرد رفت
اه رواني عنتر گرگ بي عقل
سعي کردم جلو اشکمو بگيرم.
هواي اطرافم باز سرد شد و گوشام سووت کشيد بتز همون حالت عجيب
باز صداي ارو پيچيد تو گوشم:
اه دختر منتظرت بودم
تنم مور مور شد توذهنم گفتم:ساکت شووو ساکت شوو
دستمو گزاشتم رو گوشام باز باصداي چندشناکش گفت:
باشه دختر کوچولو باشههه اروم ميشم اما مراقب عزيزترينات باش
romangram.com | @romangram_com