#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_70
لرخندي زدم به اون صداي گوشخراششو روبه بقيه گفتم:
مغزاي متفکر عزيز اگه مواهر اينجا ها بود که الان ارو همه رو داشت.
رنو:خب پس کجاست؟
خب وقتي که وارد جنگل شديم و من رفتم توخلسه يه مکان رو ديدم نميدونستم کجاست اما امروز دقيقا از يجايي به همون شکل رد شديم
يکي از اقايون غول گفت:ترسيم کن دختربانو مکان چه شکلي بود؟
اوه يجاي خيلي ساکت و خلوت با کلي درخت پيچک.
نگفتم که يه فرد زره پوشم توش بود.
غوله با ناراحتي سرشو تکون دادو گفت:اميدوار بوديم کارمون به اون محل کشيده نشه
گارژرون:چرا؟مگه اونجا کجاست؟
اون محل قلبه جنگل فراموشيه قرن هاست هيچ موجودي نزديکش نميشه حتي ماها.
اه پس نميدونيد چي در انتظارمونه؟
متاسفانه نه ارباب گرگها هيچ کس نميدونه.
romangram.com | @romangram_com