#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_7


يهوجمع پوکيدازخنده کامرونم خندش گرفت منم که کم رو نيشم بازشد

نيگا خنده کامرون کردم جوون نيگا باخنده چه خوشگل ميشه

واي دخترتوچه چشم چروني پروترازخودم نديده بودم

خب حالا راموناچيشده اينجوري پريدي تو?‏

محکم زدم توسرخودم :واي همش تقصير شماهاستا حواس نميزارين که خب يه گله گرگ اوردم واستون

چيي?يه گله اونم گرگ?همرات اومدن نه بابا .هه فکرکرده دروغ ميگم

بي توجهه بهش گفتم:کامرون يه گله گرگ بيرون دروازه منتظرته 700تايي ميشن که حدود200تاش تبديل به انسان ميشن

آلنو وفرينايهوزدن زيرخنده حالانخندکي بخند اي زهر اي درد ‏

ههههه دختر خل شدي ايناهمش تاثيرات شکم خاليه مال گشنگيه ‏

درد نکبتا پاميشم ميمرگونمتونا

کامرون باجديت گفت:بسه دروغ نميگه ارباب گرگ ها ازعهدباستان وجودداشته ولي پنهان بودن هيچ الفي به جز الف هاي باستاني اون هارونديده. حتي من باهزاران سال عمر

‏...‏





نظرفراموش نشه عاشقتونم.‏

إوانيگا منوول کردن رفتن حالا خوبه من گرگاروپيداکردما حکم شلغمم ندارم واسشون

بلندشم برم تاازغافله عقب نموندم والا خداروچه ديدي يهو ديدي خواست چنتا توله گرگ بده بهمون

پاتندکردم سمت دروازه هه کامرون بازحس جادوگريش فوران کرده هي اجي مجي ميخونه

ولي خودمونيمامن هروقت ورداشوميشنوم يه حس عجيب دارم انگاري که همشونوحفظم


romangram.com | @romangram_com