#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_60

بااستفاده از جادو صدامو بلند کردم:‏

هوووووي بلندشيم بينم.‏

نيگاخداوکيلي چه بانازهم واس من چشماشونوباز ميکنن.‏

يکيشون بااون صداي خشنش گفت:‏

چيشده دختر بانو؟



هه بانو کي بوده .ها مريليناروميگن مامي خوشگل مشگلم.‏

شماهاميدونيد اينجا کي به پسرعموهاتون خدمت ميکنه؟



اون يکي اروم گفت:اره موجودات موزي و کرک مانند ‏

باترس گفتم:عنکبوتا؟

اره دختربانو اونا خدمت گزاراي نژادماهستن مگه چيشده؟



زبونم بند اومد:ا..او.اونا بردن همه رو بردن.‏

‏:اه مابه گارون هشدار داديم که بهتره جاي قايم موشک بازي بزاره اول ما بريم صحبت کنيم

اما اون الف ها قبول نکردن گفتن جاي امن پيدا ميکنن ماگفتيم که اين جنگل حاسدس فراوون داره گوش نکردن.‏



اه احمقا حالا چيکارکنم؟

بايد زودتر بري دنبال عنکبوت ها ممکنه باهاشون درگير بشي چون که اونا فقد دستور اربابشونو گوش ميدن.‏

ا..اما.اما

romangram.com | @romangram_com