#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_59
نظر فراموش نشه عشقا
واي خدا حالا چه غلطي کنم !!!
تندتندقدم زدم من به اونا الرژي دارم وووي ننه اونم نه يکي بلکه چنتا واي خدا حالا چيکارکنم.
شايد اشتباه ديدم ها ؟ولي نههه اخه اون هشت عدد پا ماله شوهر عمه عزيزم نبود که
درسته من توکوه بااون هيولا جنگيدم اون فقط يکم صورتش فقط يه نمه به عنکبوت ميزد اما اين عنکبوت کامله واااي
روي درختاي صدمتر اونور تر حدود 50تا عنکبوت گنده و سياه بود
حالت تهوع گرفتم يعني بچه هارو نوش جان کردن؟
امانهه من صداي جيغ خفشونو ميشنيدم اگه هنوز وارد معده و روده ي اون چندشا نشدن پس الان کجا هستن؟
مثلمن عنکبوته که نمتونه بغلشون کنه
اي لعنت بهتون الف هاي مورده شور برده اگه گزاشته لودين غورا بيان تااينجا الان اين همه بدبختي نداشتم
خب .خب من ارومم اصن هم عين خر رم نکردم از ترس اون عنکبوتا اگه اونا رو نخوردن قطعا واس چيز ديگه ميخواستنشون
بايد برم سراغ غولا
شمشيرمو برداشتم چنتا شوريکن هم برداشتم(ستاره هاي پرتابي)
يکساعتي طول کشيد تا رسيدم به غولاي سنگي خرو پقشون هوا بود
خوبه والا اينا سران مذاکره کنتده من هستن خوبه نفرستادمشون با کاخ سفيد صحبت کننا
romangram.com | @romangram_com