#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_40
هه شايد چيزي نباشه ولي ازون قبيله بچه گربه اي تو که بهتر گرگک بي تمدن
پسره ي کوفتي همش ميزنه تو ذوق من هي خدا کي داداشم ميرسه بزن تو دهن اين.
راويار:اينقد زيرلبي نق نق نکن
به توچه ها نکنه دلت ميخواد باز توهوا اويزونت کنم سروته؟
اوفي ول کرد رفت بيرونا خب بهتره لباسامو عوض کنم اماده شم واس مراسم شب بيا اينقدرم حرصم داد پوستم خراب شد
توله گربه وحشي
هوم يعني اگه منو ببينين درسته قورتم ميدين اووم شايدم اول کبابم کنيد
يپا جيگمل شدم خو لباس اشرافي پوشيدم واس خودم پرنسسي شدم
بزارين بگم چي بپوشيدم:اينجانب رامونا يک لباس صدفي بلند به سبک يوناني تن کردم لباسو وق پادي واسم فرستاده نديده فهميده من چه لعبتيم چه عروسکيم خب الان فک ميکنيد من خداي اعتماد به سقفاهستم بله درست فک کردين من به شدت اعتمادبه نفسي بس زياد دارم خخخخ.
خلاصه لباس يوناني بايه شمايل ظريف طلايي که از دوشم تا دور کمرمه صندلاي طلايي کلي جيگرشدم موهام بلنده تا روکمر رنگشم خرمائيه ساده ريختم دورم اخه اينا که از برق وسشوار سر در نميارن که
گمونم راويار موهاشوباتف ميده بالا خخهخ
خب خلاصه عشقا من خيلي تو دل برو شدم نرو هم يه لباس قرمز کوتاه پوشيده وموهاشو دم اسبي کرده
پدرنرو امانا يه نيزه ظريف اما محکم بهم کادو داد خخخ فک کنيد باتيپ مجلسي سلاح سرد سرو ميکنن
راه افتاديم سمت سالن بزرگ اخ اق داداشم هنوز نيومده دلم تنگشه اخي اخي
باکلي عشوه شتري وارد سالن شدم وووي دهنم بازبود خدايي اين کوتله ها مصداق اون ضرب المثل فلفل نبين چه ريزه هستن
يه سالن بزرگ با کلي فانوس جادويي فانوسايي که شباتود به خود روشن ميشن
romangram.com | @romangram_com