#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_39


خلاصه کله کوهوگشت زديم .همه همش که نشد اما نصف بيشترشو گشتيم.‏

راويار اب دماغوهمچي قيافه گرفته انگاري که ارثشو خوردم بيخيالش گرگک وحشي از تمدن هيچ نميفهمه

اوف اين کوتوله هاي خوشمل برخلاف الف ها همه چيز خوارن يک غدذاهاي خوشمزه اي دارن که نگو اوم همش باگوشت شکار



قبرستونشون هفت طبقه زيرکوهه خيلي خوفناکه مرده هارو چال ميکنن تو ديوار انگاري قاب عکس خيلي عجيب غريبن

توضلع شمالي کوه يه جنگل دارن به اسم جنگل قاضي

هرمجرم يا متهمي رو ميبرن اونجا و درخت ها تشخيص ميدن که گناه کاره يانه

اوي فک کنين توسط يک عدد درخت خورده بشين

نرو اشاره ميکنه خيلي حرف زدم بهتره اماده شم واسه مراسم شب ‏

قراره بريم پيش جناب پادي اسم مادي جون کوتوله ها ‏

هروگنا هست

گمونم ازيناست که ريشاش شبيه پشمک حاج عبدالله هست

خلاصه براد رنو هنوز نيومده

الهي شاباجيش فداش بشه قراره اينجا هردومون سبک زندگي به روش غارنشيني وساخت سلاح رو ياد بگيريم



راويار:اي دختر چقد فک ميزنيا حالا خوبه که چيز زيادي نديدي

واه واه چيز زيادي نيس؟بروعاموها



توبروها مگه يه جنگل مسخره با چهارتا قبر چيچيه؟


romangram.com | @romangram_com