#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_38

پدر همه ي خدايان.‏

خب عشقام فلکه ي گنده ختم ميشه به يه بازار خيلي بامزه که دورتادورش مغازه هاي خوشمل مشمله.‏

کوتوله ها تبحرخاصي تو ساخت زره و اين جور چيزا دارن اهل جادو نيستن يعني اصلا بلد نيستن اما از همپيمانان سرسخت الف هاي بداخلاق وعصا قورت داده هستن

اينا برخلاف اون الفاي مشنگ خيلي زيادي باحال و دل نشينن

من که عاشخشون شدم ‏

خب از اتاق فرمان اشاره ميکنن زياد فک زدم باز



اين کوه بزرگترين سرزمين کوتوله هاست تاريخ ساختش نامعلومه فسيليه واس خودش .‏

ازچندين طبقه ساخته شده تعداد طبقاتشو اندازه برج ميلاد دوبرابر در نظربگيريد نکه ربزه و قد کوتاهم هستن سقفاشون کوتاست

به من واون گرگک چاقالو همون طبقه ي اول جا دادن که سقفا بلندتره.‏

ميخواستم بگم که گرگکو بکنن تو اصطبلي اغلي جايي ‏

اووف اينجا کسي راويار اب دماغو رو تحويل نگرفت زياد واس همين شده شبيه دکتر الهه قمشه اي اصن محل نميزاره بيتر

عوضش کلي منو ماچ وموچي کردن وتحويل گرفتن.رنوهم چندساعت ديگه ميرسه ‏

الان قراره يرم توکوه بگردم بايه دختربه اسم نرو

راويار که اخماشوعين کرم کرد توهموگفت نمياد ‏





نظرپليز عاشقتونم

سيلام عشقولا جاتون خاليه اينجا.‏

منو و نرو کلي عسق وحال کرديم حيف قدش کوتاست وگرنه حتما واسه داداشم عقدش ميکردم

romangram.com | @romangram_com