#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_4

چاقوروفروکردم تو رون پاش که نعره زد اي مرض اي درد ‏

نيزه روپرت کردم که بادست پسش زد انگاري يه ملخ مزاحم دوتاچاقوکشيدم بيرون پرتاب کردم فايده نداشت

اه لعنت صدامم که محاله به کمپ برسه همش تقصيرخوده مورده شوربردمه کامرون گفت چاقوبه پاي شمشير نميرسه ها گوش ندادم

بايددهنشو اب طلا گرفت

تواين هيري بيري هم هي گرگه زوزه ميکشه

اه مرض نميزاري تمرکرکزکنم

دوتاچاقوبادقت پرتاب کردم دوتاچشمشوکورکرد چه فايده صدتاچشم ديگه بحاش داره

پابزي ديونه شدوحمله کرد حکم زدم زمين روم خيمه زد اه بوگند هم ميدي که

فک کنم وقت مرگه هي خدا ننه بابامم که پيدانکردم حالا بايدناکام بميرم دندوناي نيششوبه سمتم پايين اورد که يهو...‏

که يهوصداي صدها زوزه باهم بلندشد ياخدا يه گرگ که بيش ترنبود!!!‏

ياتوهم زدم يا مردم اره حتما مردم ولي چرا هيچ دردي ندارم چرا هنوز نفس ميکشم قطعا خل شدم

گوشه ي چشمموبازکردم که اثري ازون غول بچه ي پابزي نديدم.‏

بايه خيز ازسرجام بلندشدم که ديدم اطرافم پرازگرگه الان سکته ميکنم

ياخدايا کائنات اينا ازکجااومدن ?‏

اوه اوه ببين پابزي بدبخت گوشت چرخ کرده شده .هاج وواج وايسادم که ازغيب سروکله ي يه اق پسر باکمالات پيدا شد اوه اوه قدو بالاشو نيگاچه چهارشونست واي عجب موهاي مشکي

نگاچشاشو چه مشکين واي خاک توسرت دختر قورتش دادي ولي خدايي عجيب رنگ مو وپوستش بهم مياد

چه باادبم هست نيگاتعظيم ميکنه،عجيب چهرش اشناميزنه

باصداي بمش گفت:من راويارهستم

بي هوا گفتم منم رامونا هستم ‏

اوه خوشبختم بانوفقط ديگه وسط حرفم نپر ايشي گفتمو دست به کمروايسادم1‏

romangram.com | @romangram_com