#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_24



اها چرا راستش هر ورد وجنبلي که ميخوني روحس ميکنم بلدم يجورايي کاملا معنياشوميفهمم

چشاش چهارتاشد خخ

چي/?!?!توچي گفتي?!?!‏

هيچي به جون عمه اقدسم به جون ننه جون خانجونم

ايييش يک دادي زد کردشدم مردک موودي :اوووي چته اق معلم دادنزن کرشدما گفتم که حساس شدم



بايد بابقيه مشورت کنم اينوگفتو بچههاروبايه ازادباش ول کرد اوووه يامسيح ايناالان عين گاو زخم خورده هستن النوتويه حرکت يه چوب برداشت گزاشت دنبالم





ميکشمت عجوزه خانم

واي خشونت چيه عشخم نکن اينکاروبامن من که عاشختم

يک عشخي نشونت بدم صب کن مارموزک

وي ننه بقيه هم بهش ملحق شدن راويارهم يه نعره توله گربه اي زدکه :‏

هوووي نفس کش سراين دختره عفريته مال منه کل مراسمموگندزد

خلاصه جونم براتون بگم که پدرمودراوردن بي وجدانا تايک ساعت بعدورسيدن6عدد ميت سفيدپش به اسم الف ‏



نظرپليزعاشقتونم..‏

کامرون همه رو خفه کرد بعدم عين کلفتا ازمون بيگاري کشيد تا گندکاري منونميز کنن

کلي هم التماس من کرد که جلوزبون درازموبگيرم وعين فرش قرمزدرازش نکنم وسط مجلس الفيشون

romangram.com | @romangram_com