#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_22



چنان باشنيدن حرفام کپ کردن که نميدونستن ازکجا سوراخ موش پيداکنن خخخخ

فرينا پاش رفت تو جعبه شطرنج وشترق خوردشد اووووفي بهتر

گرگاي احمق وايسادن زوزه کشيدن ‏

بساط ماني کور راويارم رفت توهوا وشيشه هاي رنگش شکت کل هيکل گنده بکش رنگي شد ‏

شبيه دلقکاي چاقالوي سيرک شد

بچه ها هم مدام پشت سرهم جيغ ميزدن اي خاک دوعالم فرق مختون مثلا الان بايد فرارکنيدا کنونيگا باکيااومدم سيزده بدر

بهترزودتربزنم به چاک نميخوام همراشون شهيدشم برم جهنم بهتره بايه مشت جفنگ برم ديدار حوري. هاي بهشتي.....‏

دوباره دست گزاشتم روگوشام باتمام توانم داد زدم:‏

هووووي زودباشين الان ميان تازشم 6تا هستن تکون بخورين تنه لشا

همه باهم يهو شروع کردن جيغ زدن اي درد اي زهر اي حناق يه مشت خل وچل ‏

کامرون عجيب سرجاش وايساده بودو يه جور انتقام جويانه سرشوواسم تکون ميداد نکنه اينم نفوذيه

واي عامل نفوذيه ياخدا!!!ها شايدم نباشه من توهمي شدم ‏



نيگاش کنابازداره زيرلب رجزميخونه اماعجيب صداش به گوشم ميرسه اماچه طوري مگه کامرون زيرلبي نميخونه اصلا به زبان انساني نميخونه همه ورداروياالفي ياباستاني ميخونه

پ ...پس چرامن معنيشاوبلدم

‏??"!"‏

اي بادهاي هراسناک بوزيدوخاموش کنيدهرصدايي وهرجنبنده اي راجزمن

خشکم زد چرامن فهميدم چرامن خشک نشدم مثل بقيه انگارکه من واقعا يه جادوگرم نهههه!توهمي شدم رفته

يهوهمه جاساکت شدبچه ها همه باهم خفه خون گرفتن من هنوزمنتظرم مثل بقيه خشک بشما ‏

romangram.com | @romangram_com