#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_168

چيه ؟قباحت داره والو خجالت داره والو پادشاا يه مملکت به به چشم روشن

اوف يهو يه مکثي کردم برگشتم سرجمله ي قبلم پادشاه يه مملکت واي ننه خاک برسرم الان اي حرفارو به هرون زدم!!‏

سريع يه تعظيم کردمو گفتم:‏

ام اينارو به شمانبودما به اون گيس بريده بغل دستيتون بودم

باز ترکيدن از خنده

بعد کلي مسخره بازي تازه يادشون اومد بنده هم حضور دارم در کنارشون ‏

هرون:‏

کاري داشتي رامونا جان؟

اوهو جااااان اهم اهم بله جناب پادشاه اين نقشه رو گارژرون فرستاده



خب؟

خب ام چيزه ديگه منظورمه من هيچ چيزي ازش نفهميدم ‏

چرا؟

به زبان هايي که ميشناسم نوشته نشده.‏

نقشه رو از دستم گرفتو پهن کرد روي ميزو وايساد بررسي کردن منم هي با چشم وابرو به اون گيس سفيد اشاره ميکردم ميکشمت اوشونم خودشو زد به کوچه علي چپ

هرون:‏

اين نقشه ي کجاست؟

اهم اين نقشه ي شهر سنگ هاست جايي که گارژرون خيلي بهش اميد داره

هرون:‏

خيلي خب مشکلي نيست يکي از قبايل ما قرن ها پيش ساکن اونجا بودن

romangram.com | @romangram_com