#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_15


هي اروم باش چته نفس عميق بکش اووف

محکم زدم پس کلش خفه خون گرفت:واقعاکه وحشي هسي اصلا به من چه بروکامرون کارت داره منوبگواومدم صدات بزنم



راه افتادم سمت محل فرمانروايي کامرون ‏

کامرون طبقه بالاي خونه بزرگ زندگي ميکنه اونجاروبه سبک الف ها ساخته وقتي به زبون الفي شعرميخونه ميتونه هرگياهي رورشدبده هرچقدرکه بخواد باهرمدلي

طبقه بالاروباکلي گل وبوته وعلف ساخته بلانسبتش انگاري گوسفنده

همينجوري داشتم شلنگ تخته مينداختم به سمت خونه بزرگ که يهوصداي جيغ ‏

محوطه روپرکرد

صداي جيغوکه شنيدم راهموکج کردم سريع يه نيزوشمشيربرداشتم وازکمپ زدم بيرون

چندمترپايينتر کناردرخت مينوا يه جووونرگنده بک شبيه بوقلمون باسرتمساح حمله کرده بودبه انا وجس

بيچاره هاشوک زده فقد جيغ ميکشيدن

اروم رفتم پشت سرشون نيزه روبلندکردم اوووف زدم به دست لامصب نوکشم نرفت توگردنش چنان جيغي کشيدعجوزه که موهاي تنم سيخ زد

باچشاي ورقلمبيدش پيدام کرد گزاشت دنبالم حالا اون بزومن بدو

وووي ننه چه زود ميرسه بهم واي خدا فراربسه باشهامت ميخوام بميرم

اووم نفس عميق عميق تر وووي سرجام سيخ ايستادم رسيدبهم دهنشوانگاري غارروسرم بازکرد تيزي دندوناش روحموپروند

شمشيرازدستم افتاد وفقط تونستم دهنموبازکنموواسه اخرين بار

جيغ بکشم....‏

بچه هانظريادتون نره عاشقتونم

ببخشيدديرشد نت نداشتم ‏


romangram.com | @romangram_com