#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_16
چنان جيغي کشيدم که حنجرم منقرض شداوفي هرچي عقده تودلم بودو خالي کردما
خب حالاکه اخرين جيغ عمرمه پس بااخرين توان ادامش ميدم اوووي فکن کنم الان تو معدشم چشامم که ميترسم باز کنم
يعني الان روحم به اسمان هاپيوسته?يعني جوونيم حروم شد? اخي چقد جوون وخوشگل بودما
ااااي دندوناشم کرم خورده بودگمونم دوقرن مسواک نزده بود
خب ميگم من که مردم چرا ديگه جبغ ميکشم?
اروم دهن مبارکموبستم چراحس ميکنم اطرافم تاريکه اي خدا يعني هنوز تودل ورودشم پس کي دفع ميشم?
الان همه گريه ميکنن ميگن راموناچه فداکاربود اخي اخي
اماچراهيچ صدايي نمياد چرامن حس مردن ندارم بزاچشاموباز کنم يک ...دو....سه....
باضرب چشاموبازکردم ااااا من که هنوز سرجام وايسادم که نيگا گردوخاکم روم نيس چه برسه هيولا وکمش
اااا مگه ظهرنبودچرايهو شب شد?وسط روزبودکه
اوا اين بوقلمون زرافه ايه که اينجاافتاده نکنه باز راويارنجاتم داده پس چراهيشکي نيست
!!!"
سرجام چرخيدم ديدم صدمتراونورتر کامرون عين مجسمه وايساده وشمشيرش تودستش اويزونه
هيييي کامرون چه اتفاقي افتاد?
انگاري بهش شک واردکردم ازحالت خشکي دراومد :چي تازه ميگي چيشد نکنه من بايدبگم
پ ن پ جدبزرگوار عمه من بايدبگه ميگم کي اينوکشت اصن چرايهولنگ ظهري هوا تاريک شد?
هيچکس نکشتش دخترجون توکه جيغ کشيدي يهوهواتاريک شددودقيقه بعد اين بونگاسدي سروپاشد
چيچيچي ???
بونگاسدي اسم باستانيشه
نه امکان نداره مگه ميشه من بتونم اينو بکشم اونم بايه جيغ مگه اين داستان ترسناکه که اينقدرجادويي بشه اما خواب که نيستم پس چراهوا تاريک شد يهو
romangram.com | @romangram_com