#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_148
ايش مرض مليجک ميگم اون چيه گارژرون پروند
يه لبخند شيطنت اميز بهم زدو گفت:يه چيز خوشمزه ي شکم پر کن
گترژرون که ديد من دارم به مرض افنجار ميرسم سريع پريد وسط ماجراو گفت:همون چيزيه که بخاطرش منو کشوندي اينجا دختربانو
ايش حالا لابد ميخواد جيگرمو بخوره اما نهههه وا خدايا توهم زدم جناب الف پير يه تعظيم غليظ بهم کرد تندتند پلک زدم تا از رويا در بيام اما نه حقيقته
نيشم باز شد پس خبري هستو خبر ندارم
گارژرون:رامونا وقتشه بهت بگم که تو واقعا شايسته شدي البته اگه اون لحن کوچه بازاري رو درز بگيرم
ايش مردک نيگا خداوکيلي تعريف کردنشم مثل ادم نيستا.
الفينا و سم هم يه نيمچه تعظيم زدن که باعث شد جاي قند کله قند تو دلم اب بشه.
راويار بايه ژست خاص دستمو گرفت سنگو گزاشت تودستمو گفت:
تو حتي از مريليناهم واس من بهتري
چييي خدايا گوشام درست شنيد؟
گرگک از من تعريف ميکنه؟
گلومو صاف کردمو گفتم:خيلي مچکرم دوستان اما دوس دارم جريانو بدونم لوکا!!
اژدهاي پير بازبان خودشون گفت:گارژرون سوارمن هست سالها و قرن ها از هم دوريم دختر تو روح دومم رو برگردوندي
اوف پس بگو چرا هردوخوشحالن سرمو واسش به احترام خم کردمو زل زدم به سنگ درشتي که تودستم خودنمايي ميکردو برقش چشموميزد ياقوت سرخ نشان عشق
پس مريلينا قطعا عاشق اين پرنده هاي خزنده بوده
بچه ها هنوز از حرف زدن من به زبان ادن خزنده ها توبهت بودن که گارژرون بهشون ياداوري کرد که هم من هم رنو اين توانايي رو داريم وهمين که اون اژدها يعني گيلدور به من سواري داده
خوب من اينم ديگه
کم کم وسايلامونو جمع کرديمو تاراهي کوهستان کوتوله ها بشيم اما گارژرون اعلام کرد که ميمونه تا با لوکا به اژدها ها تعليم بدن و اونارو با زبان ها اشنا کنن. ...
romangram.com | @romangram_com