#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_127
پس اگه سريع درو پيدا کنيم به نفعمونه اون تو خالي ميشه و ما راحت تر ميتونيم دنبال جواهر بگرديم.
رنومرتب غرغرميکردو مايه مسير دايره اي رو چرخ ميزديم تا بدنم عرق کرده بودو لاشه خيلي واسم سنگين تراز قبل بود از خستگي داشتم نيفتادم که الفينا پيشنهاد استراحت داد...
بالاخره به دري که گارژرون گفته بود رسيديم
اما مسدود بود يعني بهتر ازين نميشد واقعا که چقد ما خوش شانسيما
همه پکر شدن بي توجه به نق نقاي کوتوله ها و رنو رفتمو دست زدم به قفل گنده اي که روي راه اب بود
بعدازاين همه وقت اين قفل هنوز نپوسيده بود جالبه حدقل چند قرني گزشته
دستمو روش کشيدم که يه حس گرما بهم القاشديه حس اشنا که هين يه بچه گربه زير دستم وول ميخورد
اه پس بگو چرا زنگ نزده بخاطر جادو هست
جادو اينگاري باگوشت وخون اين صخره ها وقصر يکي شده
اروم روبه بقيه گفتم:
هيس غرنزنيدا ساکت ااالان درست ميشه
چه جوري؟
اه رنو دهنتويه لحظه گل مالي کن تا ببينم.
اروم از زير صخره هااومدم بيرونو بالارونگاه کردم خداروشکر هيچ مارمولکي رو ابرو نبود
romangram.com | @romangram_com