#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_126

مگه باس دراز بکشيم؟؟



نه عزيزم قدم زنون ميريم اون وسط يه چهارتاشلنگ تخته ميندازيم يه دست عربي هم ميزنيم.خو عقل کل باس دراز کش بريم اون اژدهاها از ماها باهوش ترن



حس ترس ريخت توي دلم اگه نقشه نگيره قطعا هممون مرديم.‏

اب دعنمو قورت دادم بقيه به من اعتماد دارن نبايد نشون دادم که ترسيدم.‏



خب در اين مورده شور خونه کجاشه؟

گاورون:‏

بايد اين صخره رو دور بزنيم و از زير صخره ها بريم.‏



اااا مگه ازونور راهي هست؟

اره يه در کوچيک مال ابراهه گارژرون گفت قبلا رود ازش رد ميشده.‏

اه پس اينجا ابم پيداميشده يه روزي حتما جاي قشنگي بوده.‏



‏:خيلي خوب من جلوترهمه راه ميرم گاورون تو اخرباش مراقب باش

بقيه هم قبول کردنو خودمون باپاي خودمون رفتيم تو دل جهنم



يه ده قدمي رفته بوديم که سايه افتاد روي صخره ها قلبم از کار وايساداما به خير گزشت جناب مارمولک تغييرمشير دادو رفت تو اسمون ‏

هوا داره کم کم تاريک ميشه و من تا الان اينوخوب فهميدم که همه اژدهاها ميزنن بيرون

romangram.com | @romangram_com