#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_120
خب چه کاريه يه ورد ميخونم تا استتارشيم هوم؟عين لاشه مارو ببينن.
گاورون سرشو تکون دادو گفت:بي فايدست.
چرا اونوقت!؟
چون اژدها ها يجورايي با جادو سروکار دارن قصه اش مفصله بهتره اول بريم زير اون صخره ها بقيشون کم کم پيداشون ميشه.
....
نظرپليز
با هزارتا بدبختي خودمونو کشيديم زير صخره هاي
بوي گنده لاشه همه جا روبرداشته بود ومن يکي قيافم شد شبيه سيب لهيده
رنو و الفينا يه ديوار اکسيژني قوي درست کردن که عين يه گنبد دورمون کشيده شد و يه انعکاس سفيد خيلي ناواضحم داشت.
يه يکساعتي گزشت و هوا تاريک ترشدو بيشترازون چيزي که فک ميکردم مارمولک گنده ريخت تو اسمون
از هررنگ و اندازه اي زيبايشون واقعا خيره کننده بود.
استرس گرفته بودم که چه جور وارد اينا بشيم اي خدا اين الف هاي خل وچل اصن حاليشون نيس که بابا اين مارمولک که نيس اژدهااااست
سه برابرمنه ديگه جادوهم که بلدن يبارکي ميشيم شام شبشون.
راويار بايه نگاه عاقلانه و متفکرانه به گاورون گفت:
نمخواين قضيه رو کامل واس ماهابگين؟
romangram.com | @romangram_com