#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_116
چون کوتوله ها تاچند هفته گرسنه نميشن تشنه هم کمتر ميشن
اما گرگ و اين رنو پدسوخته پدر منو در اوردن .
اي گرگک ها هرچي گوشت دلشته باشه شکار ميکنن وصدالبته کباب ميکنن ميخورن
مجبورا چون غذاي اصليشونه خلاصه اين داداش ماهم اولش هي قر ميريخت وناز ميومد و ميگفت اه ايناچيه يه مشت مار و مارمولک
اما از شدت گشنگي جديدا مارمولکو بوقلمون ميبينه تازه از نظرش خيلي لذيذيه فقط نمکش کمه.
من و کوتوله ها هم چتد باري ته بندي کرديم.
الف ها هم که خب بله گياه خوارن اينجا هم که خداروشکر همش بيابونه گياه نداره.
اما اينا راهشو بلدن سم ميشينه ودستشو ميزاره روخاک حس ميکنه اگه گياهي زيرخاک باشه چون گياه زنده هست وجون داره اونو ميکشه روي زمين وبعد ميخورنش
منم توي اين 5هفته توسط الفينا تمرينشوکردمو بلدشدم ميشه جون هرجانداري که نزديکته رولمس وحس کني حتي بادقت ميشه فهميد که اون چه جونوريه.
خلاصه هنوز تو راهيم من و راويار باز کل کلامون شروع شده و بقيه رو عاصي کرديم
حتي يبار بنديک کلي شرزنشمون کرد اما ما دوتايي بهش يع زبونک مشت انداختيم.
نارين:رامونا بهتره راه بيفتيم داره شب ميشه اينجاها امن نيست
چرا؟
اه رنو حس کرده که يه حواهر اينجاهاست.
اه خاصيت داش عزيزم همينه بيشتر توکار رديابيه.
romangram.com | @romangram_com