#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_115
اه خواهرجان اين چه طرز ترمز کردنه؟از ارباب گرگي ياد بگيرا.
برگشتم به حالت اولموگفتم:
چقد شما پرو تشريف داري برادجان کل مسير لم دادي روکمر من حالا هم ميگه ازرگک ياد بگير.
باايستادن من بقيهم استپ کردن .از کت وکول افتادما الان 5هفته هست که دربه در شديم.
بخاطر زيادشدن سرعتمون و زودتر رسيدنمون مجبورشديم توافق کنيم که کوتوله هارو سوار کنيم اخه کوتوله ها نثل الف ها سريع نميتونن حرکت کنن اونا عين بقيه معمولي هستن توسرعت
سرعت گرگ ها خيلي خوب و زياده ولي بازم به پاي دو الف عا نميرسه
خلاصه راويار نارين و نيک نارديسو سوار کردن بنده هم بهشون افتخار دادم و رنو رو سوار کردم ولي بدن گرگي چيز خوبيه حس خوبي دارم راحتي و نرمي بوق العاده اي داره
الف ها بااينکه خيلي سريع هستن اما سرعتشونوبه قدر گرگ ها کردن تا همه باهم باشيم.
صداي رنو در اومد:اقا من هم گشنمه هم خسمه.
ايش خوبه خوبه کل مسير تکون نخورديا.
همون ديگه بيشتر خسته شدم.
شيطونه ميگه يه مشت حروم برادر عزيزم بکنما بکسه پرو هست.
5هفته هست اسير بيابونا شديم هنوز اون خراب شده منظورم اون کوهستانه هنوز رويت نشده
تاچشم کارميکنه بيابون و خاک شانس اوردم هرون بهم نيروي قواي بدني رو اهدا کرد.
romangram.com | @romangram_com