#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_109
وسط راه بوديم که استپ کردم:
چرا وايسادي بانو ساحره؟
ها هيچ ميخوام ببينم دو الف ها چه مدله!
باش امتحانش کن منم ميام. البت با بدن گرگي.
راويار تغيير قيافه داد و راه افتاد شروع کردم به دو و حرکتمو تند کردم همچين سرعتم زياد شد که اصن مکان اطراف عين فيلم سينمايي از جلوم رد ميشد
استپ که کردم دقيقا جلو ورودي غار بودم
دهنم عين دروازه باز موند که با بدبختي بستمش راويار يه رب ساعتي ديرتر من رسيد
:
اوف عجب سرعتي داشتي دختر.
تا اومدم جوابشو بدم جناب بنديک خودشو انداخت وسط ميدون:
بانو از هديه خوشتون اومد؟
يه لبخند پسرکش تحويلش دادموگفتم:
هديه ي بي نظيريه جناب شاهزاده هم هديه شما هم هدبه فوق العاده راويار خان.
romangram.com | @romangram_com