#جادوگران_بی_هویت_(جلد_اول)_پارت_106



اون چيه جناب پارشاه؟

خب ما کوتوله ها قواي بدني بالايي رو داريم ميتونيم هفته ها بدون اب و غذا زندگي کنيم بدون اينکه ضعف بدني پيداکنيم ‏



ايول باو عجب چيزايي.بيزو ببينم ازين گرگک چي نصيبم شده



بايه لبخند شتري گفتم:اقوي راويار گرگک خان شمو چي به من هديه دادي؟



بنديک باتعجب و هرون با خنده به مکالمه ما گوش ميدادن.البته هرون از صميمت ما دوتا خبر داشت

راويار با غرور گفت:‏

همه ي چيزي که يه گرگ داره رو بهت دادم شلغم خانم

‏ هرون با کنجکاوي گفت:‏

پس واسه همين بود که مراسم کمي طول کشيد؟شما خون زيادي رو اهدا کردين؟



راويار باز يه باد انداخت به غپغپشو گفت:‏

هرچيزي رو که داشتم دادم به اين شلغمک که نايه ي افتخارمه.‏



وووي ننه انگار قند تودلم اب کردن ‏

راويار حرفشو ادامه دادو گفت:‏

به غيراز قدرت يه جنگنده من بهت خاصيت تغيير رو دادم

romangram.com | @romangram_com