#جادوی_چشم_آبی_پارت_95
انجر خودشو از بغل دیوید بیرون کشیدو گفت-باید قول بدی....باید انتقام ملکه رو بگیریم.
3
باید اون چشم ابی هایی رو که ملکه رو نابود کردند بگیرم.
دیوید-باشه قول میدم.خوب الان تو خواهر منی.
ما با هم انتقاممون رو میگیرم.
پس باید بهم کمک کنی.بهم کمک میکنی؟
انجر سری تکون دادو گفت-قول میدم داداش.
پس باید یه نقشه بکشیم.....
دیود و انجر منتظر موقیتی بودن تا بتونند نقشه خودشون رو اجرا کنند.
سوزان و لئوناردو هم صاحب فرزندی شدند.
دختری به نام سلنا.
س اول اسم سوزن و ل اول اسم لئوناردو بود.الف هم توی هر دو اسم پیدا میشد.اونها اسم دخترشون رو از ترکیب
دو اسم خودشون انتخاب کردند.
سلنا موهای قهوه ای با چشمایی روشن به رنگ سبز داشت که گاهی که به رنگ طوسی هم میشد.
دختر انها فوق العاده شیطون و زیبا بود.
توبی و رامونا هم صاحب یه پسر شدند که یکسال
از سلنا بزرگتر بود.
اسم پسر اونها داناتِلو بود.که گاهی دانی صدایش میکردند.
سم و ایمیلیانا هم صاحب دو فرند شدند.یک دختر و یک پسر.پسر اسمش دانیال بود وهمسن داناتلو ، دختر هم
اسمش دینا و همسن سلنا بود.
romangram.com | @romangram_com