#جادوی_چشم_آبی_پارت_75
سوزان-من دیگه برم دیگه....تو این زیر له شدی!ولم کن دیگه!
لئوناردو-نه خیر جای شما همین جاست.سوزان چشمای آبیش گرد شدو گفت-نَمَنَه؟(چی گفتی)
خاک بر سرت لئوناردو اخه این چی بود گفتی!
لئوناردو-یعنی هیچی دیگه ....!
توبی-چشمم روشن!اینجا چه خبره؟!
با حرفی که توبی گفت سریع از جام بلند شدم.
سوزان افتاد پایین و گفت-اییی نِشیمن گاهم کتلت شد!با این حرفش همه زدن زیر خنده.!
بعد یکهویی به خودشون اومدنو و توبی گفت-با خواهر ما چیکار داشتی.هان!
که در اون موقع..........
0
سوزان از جاش بلند شدو گفت-یه سوء تفاهم بود حل شد.
تو هم کم حرف بزن توبی.ما که میریم خونه!
توبی-هان چیه هی چش ابرو میندازی بالا!!
سوزان-باشه پس شما هم رامو......
توبی-لا لا لا لا.!سوزان آجی قربونت بشم من خفه شو.داشتیم میخندیدیم که با صدایی که اومد به سمت عقب
برگشتیم.
سوزان
دیوید بود که داشت سرفه میکرد.....من به خاطر قولی که به تیفانی دادم نابودش نکردم.
دیوید بلند شد و با دیدن ما اخمی کرد.
رفتم جلوش و گفتم-من به تیفانی قول داده بودم که کاری باهات نداشته باشم.تو هم از حالا به بعد آزادی،میتونی
romangram.com | @romangram_com