#جادوی_چشم_آبی_پارت_31
1
ایمیلیانا-به پارک جنگلی النور(اسم زن شهردار)میریم......توبی-احتمالا اونجا فقط مخصوص خانواده شهردار نیست؟
ایمیلیانا-درسته ولی من اجازشو گرفتم.
سوزان-ما چند نفری میریم؟
ایمیلیانا-تو با سیلیدیا..
سوزان-سیلیدیا رفته هتل کمک بابا
ایمیلیانا-خب پس ما سه تا با تو. به لئوناردو گفتم اونم گفت میاد.البته با دوستاش. توبی-ولی ما قرار بود بریم پیست
اسکیت.
ایمیلیانا با لبخند-خوب تو پارک جنگی یه پیست اسکی هست.منظور لئو همون پیست بود.
توبی-این عالیه.پس سم تو هم میتونی بیای؟
نمیدونستم چیکار کنم.ولی هر چه باداباد
سم-باشه
سوزان
رفتم تو اتاقم بچه ها رو هم گفت بیان.
رامونا-اتاقت خیلی قشنگه. لوئیزا-آره مخصوصا اون تخت دو طبقه که شبیه دو تا غو بزرگه.
سوزان-مرسی ولی اول بگین من چی بپوشم؟
ایمیلیانا-پس کمد لباسات کو؟
سوزان-به جای کمد یه چیز دیگه دارم. بعد اونها رو به داخل اتاقک بردم.
رامونا-وای داخل اتاقت یه اتاقت یه اتاق کوچیک دیگه داری؟
سوزان-آره تو این اتاقک لباسامونو میزاریم. لباسای من سمت راسته.
romangram.com | @romangram_com