#جادوی_چشم_آبی_پارت_28

ایمیلیانا-دستا بالا نیشا بسته ایمیلیانا 331وارد میشود!
سوزان-ایمیلیانا چلمنگ سکته کردم!!
لئوناردو-ایمیلیانا دستم بهت برسه اون موهای خرگوشت از جا کنده میشه.این چیه پوشیدی چرا یهویی وارد
میشی؟ایمیلیانا دست به کمر-این لباسه ارتشه جلو گیری از کارهای (بـــوق)در بین بچه های دوازده ساله است.
که جزء کلاه بافتنی قرمز وژاکت بافت بابابزرگ که خونه ما جا گذاشته وشلوار کُردی تو که ده تا ایمیلیانا توش جا
میشه هستش.
وهمونطور که گفتم اینجا کشیک میدادم از اون کارا جلوگیری شه چون زشته خواننده این داستان بخونه میره همه جا
میگه به بچه های دوازده ساله هم رحم نکردن.آخه شواهد نشون میده لپای سوزان گل انداخته تو هم نیشت بازه.
پس...
لئوناردو-چی چی بلغور میکنی؟دختره خلو چل تو یه چیکه حیا نداری؟
ایمیلیانا-اونو که پارسال شوهردادم رفت.
منو لئوناردو مونده بودیم بخندیم یا حرص بخوریم یه چشمک براش زدم که یعنی حـــــــــــمله.
ایمیلیانا-هوی سوزن جون چشک نزن.داداشم هوایی میشه.کار دستت میده.اِوا چرا شماها دارید میاید نزدیک من!!
ببینید میتونیم این موضوع رو دوستانه حل کنیم.من سریع رفتم طرفش دستشو گرفتم لئوناردو هم کمربند ژاکتو در
آورد دور دستای ایمیلیانا بست.بعد هم کشون کشون بردیمش روی مبل نشوندمش.
ایمیلیانا-چه غلطی کردین هان؟با مامور جلوگیری از کا........
لئوناردو-ســـــــــــاکت شــــــو.با دادی که لئوناردو زد
من جیغ زدم -جــــــیغ!
ایمیلیانا با صدام برگشت طرفم وگفت-تو چرا جیغ میزنی جغحغه؟
لئوناردو گوش ایمیلیانا رو گرفت وگفت-من کی شلوار کردی پوشیدم که این بار دومم باشه؟هان؟

romangram.com | @romangram_com