#جادوی_چشم_آبی_پارت_21

داشتم تو اتاقم درس میخوندم که ترترققق صدای رعدوبرق اومد وای من عاشق این صدای رعدوبرق ومخصوصا
بارون هستم!برعکس دخترا!رفتم تو تراس دیدم وای با اینکه خورشید تو آسمون بود داشت بارون میومد حتما
بعدش رنگین کمون در میومد.
5
این سوزان نیست چرا تو بارون وایستاده؟خل شده؟شاید داره از بارون لذت میبره؟نه بابا این داره از سرما یخ
میزنه.حس انسان دوستیم گل کرد سریع یه چتر برداشتم رفتم طرفش دیدم داره با چشمای گرد شده نگام
میکنه.خوب چیه مگه یهو دیدم داره قرمز میشه وا انگار داره سعی میکنه جلو خندشو کنترل کنه.
نزدیکش شدم ویه بار به خودم نگا کردم دیدم ای داد بی داد از بس عجله کردم چتر صورتی گل گلیه ایمیلیانا رو
برداشتم!والبته شلوار گشاد سبز رنگی رو کهمعمولا موقع خواب میپوشیدم!گفتم- بخند الان از خنده میترکی!با این
حرفم از خنده منفجر شد جوری که اشکش دراومد.منم با خندش شروع کردم به خندیدن.
هر کسی از کنارمون رد میشد سری از تاسف تکون میدادو میرفت.وقتی خنده هامون تموم شد یه خودم اومدمو
گفتم-اینجا زیر بارون چیکار میکنی؟سوزان-کسی خونه نبود اومدم بیرون که باد اومد و درو بست ومنم موندم
بیرون.من- اوه خوب اگه اینجا بمونی سرما میخوری پس بهتره بیای بریم تو خونه ما ایمیلیانا هم هست.بهتر از اینه
که اینجا باشی.سوزان-ممنون مثل اینکه چاره ای ندارم.دنبالم راه افتاد اومد تو خونه ایمیلیانا رو صدا کردم .
ایمیلیانا-هوی چته آرومت.....با دیدن سوزان یه لبخند نمکی زو وگفت-سللللام سوزن جون!!!سوزان با این حرف
جوش آورد و رفت طرفشو یه نیشگون ازش گرفت وگفت-سوزن کیه هان؟بچه پرو سوزن خودتی...ام...چیزه
...خوب اه اسمتم بخوره تو سرت مخفف نمیشه مسخرت کنم!
ایمیلیانا-عــــــزیزم اسم من نمونه اس.لئوناردو-بس کنین دیگه عین این خاله زنک ها افتادین به جونه
هم.دوتاشون با حرص برگشتن سمت من گفتن-تو ساکت شو!!عجبا با شهردار آینده چجوری حرف میزنن!
منم دیدم اوضاع خرابه گفتم-خوب.....من.....من....میرم براتون قهوه بیارم.ایمیلیانا هم دستاشو تو هم قلاب کردو با

romangram.com | @romangram_com