#جادوی_چشم_آبی_پارت_11
سوزان
سریع از روی زمین بلند شدم وای ببین نیومده دردسر درست کردم ای سوزان دست وپا چلفتی!!!
پیش پسره میرم میگم-ببخشید حالتون خوبه؟
پسره که تازه انگار نگاش به من افتاده انگار چی دیده زل زده به من!وای چشماشو مثل چشمای منه آبیه آخی !!!
پسره هیز چشاتو با ناخونام درمیاما!!درویش کن اونها رو.خاک برسرت سوزان ببین تو این هیری ویری گیر دادی به
چشمای پسره!
لئوناردو
مثل اینکه دارم درست می بینم این یه دختره ولی مثال فرشته هاست.اه لئوناردو ببین زدی له کردی دختر مردمو
بعد میگی مثل فرشته هاست.
میاد طرفمو میگه –ببخشید حالتون خوبه؟
زده لهم کرده می گه حالتون خوبه جلل خالق.
بلند میشم و میگم-بله خوبم .
سوزان
پسره بلند میشه و میگه-بله خوبم.
کمکش میکنم تا کتابارو جمع کنه اخرین کتابو که می خوام بردارم دست اونم میاد که برداره دست هامون بهم می
خوره.نگاش میکنم اونم داره منو نگاه میکنه.آخی ببین چقدر چشماش شبیه من انگار دو قلوییم!
سریع نگامو ازش میگیرم و بازم عذر خواهی میکنم و میرم داخل کلاس.
ولی هنوز هم اون چشمایی که حتی رگه های سرمه ایش شبیه منه تو فکرمه...
آخه مگه میشه دو نفر چشماشون انقدر شبیه هم باشه.
romangram.com | @romangram_com