#جادوی_چشم_آبی_پارت_101
یا اونو به اینجا بیاری....این نقشه ی شماره ی یک ماست.
دیوید-به نظرت این نقشه زیادی بچه گانه نیست؟
انجر- تو راه بهتری سراغ داری؟
دیوید-به نظر من یه مدت باید زیر نظر گرفته بشه
بدون اینکه اینکه دخلشو بیارم نقطه ضعفاشو پیدا کنم.
و بعد یه شبیهخون بزنم....چطوره؟
انجر-خوبه ولی باید از یه جایی شروع کنی...
پس امروز به عنوان دانش اموز جدید برو به مدرسه.
دیوید-باشه....امیدوارم که بتونیم درست انجامش بدیم.
انجر-فقط همیش یه چیزی رو یادت بمونه.نزاز عاشقت بشه یا عاشقش بشی چون چیزی که در انتظارته
نابودیته.........
دیوید-اونقدرهام بچه نبستم که سریع عاشق بشم!
انجر دستاشو تو هم قلاب کردو گفت-ببینیمو وتعریف کنیم!!
سلنا
توی کلاس بودیم که مدیر و معلم وارد شدند.مدیر-خوب دانش آموزهای خوبمامروز یه شاگردجدید
داریم....ایشون دیوید کارل هستن.امیدوارم اونو یکی از دوستای خودتون بدونید.
پسره خیلی خشگل بود.موهاشو داده بود بالا!اوه اوه!!!خاک بر سرم چه بی حیا شدم من!!
اومد پیش یکی از بچه ها نشست.
معلم-خوب بچه ها کی میاد درس امروز رو کنفرانس بده؟
طبق معمول بچه ها هیچکدوم نخونده بودند.
romangram.com | @romangram_com