#ایسکا_پارت_88


جک با نگاه پراشتیاقی گفت:

- فکر نمی‌کردم دختر یخی مثل تو اهل نوشیدنی باشه.

سرم یه خرده گرم شده بود. درصد الکلش بالا بود. یه پیـک دیگه دادم بالا و گفتم:

- من یخ نیستم.

- سرد یا گرم فرقی نمی‌کنه همه‌جوره س...

امید از جاش بلند شد و قبل از اینکه بذاره جک حرفش رو کامل کنه، از یقه گرفت و بلندش کرد. صدای دادش من رو هم ترسوند چه به برسه به جک بدبخت که یقه‌ش داشت جر می‌خورد.

- مگه بهت نگفتم جلوی اون زبون بی‌صاحابتو بگیر؟

جک با لحنی ترسیده گفت:

- من...

امید سمت در پرتش کرد و گفت:

- گورتو از خونه‌ی من گم کن بیرون. همین الان!

همین الان رو همچین با صدای بلندی گفت که من سرجام دو متر بالا پریدم. جک با چشمای گرد شده نگاهی بهش کرد و سرش رو سمت من چرخوند. دوباره به امید نگاه کرد و بعد از مکث کوتاهی از خونه خارج شد.

به‌سمتم برگشت. نگاهم رو ازش گرفتم و به بطری خوشگل روی میز نگاه کردم. دلم باز می‌خواست. اون‌قدرم گرم شده بودم که نخوام از فریادهای وحشتناکش بترسم واسه‌ی همین گیـ*ل*ـاس رو برداشتم و خواستم برای خودم نوشیدنی بریزم که محکم زیر دستم زد و گیـ*ل*ـاس روی فرش زیر پامون افتاد. با چشمایی که می‌دونستم نسبتاً خمـار شده، نگاهش کردم و با لحن آرومی گفتم:

- می‌خوام بخورم سعی نکن که جلومو بگیری.

نفسش رو محکم به بیرون فوت کرد و دستاش رو توی موهاش کرد. ازم دور شد و به‌سمت حوض وسط پذیرایی رفت. گیـ*ل*ـاس تمیز روی میز رو برداشتم و یه پیک دیگه خوردم. هنوز پشتش بهم بود. از جام بلند شدم که سرم گیج رفت. دستم رو روی دسته‌ی مبل گذاشتم تا بتونم تعادلم رو حفظ کنم. خرامان‌خرامان و نسبتاً نامتعادل رفتم پشتش ایستادم و دم گوشش گفتم:

- تو هم بیا بخور. تنهایی مزه نمیده.

نفسام به گردنش می‌خورد. نگاهم به زنجیر سفیدش افتاد. چقدر به پوست سبزه‌ش میومد. دستم ناخواسته سمت زنجیر رفت و لمسش کرد. یهو برگشت سمتم و با صدای بلندی گفت:

- چی‌کار می‌کنی تو؟

دستم تو هوا موند. نگاه بی‌حالم رو توی شب‌هاش دوختم. فاصلمون خیلی کم بود؛ اما نه من عقب رفتم نه اون.

- باهام می‌رقصی؟

romangram.com | @romangram_com