#ایسکا_پارت_82

- تو هنوز اینجایی؟ من فکر کردم خیلی وقته که رفتی.

به‌خاطر رفتار صبحش از دستش حسابی دلخور بودم. حالا هم ماشین روی روانم رفته بود. ترسیدن بی‌ارادم هم توی پارکینگ با شنیدن صداش، مزید بر علت شد که نگاهم رو با غیظ ازش بگیرم و دوباره سرم رو توی گوشی فرو بکنم؛ اما راستش اصلاً تمرکز نداشتم که دنبال شماره بگردم و فقط الکی دستم رو روی صفحه می‌کشیدم.

- نیاز باتوام چرا جوابمو نمیدی؟

اهل قهر کردن نبودم؛ اما باید می‌فهمید که نرمال رفتار نمی‌کنه مگه من چی گفته بودم که یهو سگ شد و بی‌حرف گذاشت رفت؟

بازوم رو گرفت و به‌سمت خودش کشید.

- بهت میگم...

باشدت بازوم رو از دستش بیرون کشیدم و با تحکم گفتم:

- تو چی‌کار به کار من داری؟ می‌خوای بری برو! فکر نمی‌کنم ماشینم جلوی ماشینت رو گرفته باشه.

با دیدن عکس‌العمل تندم از اون حالت نرم خارج شد و اخماش تو هم رفت. دوباره بازوم رو گرفت و من رو به‌سمت خودش کشید. خواستم باز ازش جدا بشم که این‌دفعه نذاشت و بازوم رو محکم‌تر فشار داد. اخمای منم تو هم رفت. لامصب چه زوری هم داشت. با لحن آروم ولی آمرانه‌ای گفت:

- چته؟ چرا جفتک می‌پرونی؟

جفتک؟‌ به من گفت جفتک می‌پرونم؟ کاشکی می‌تونستم مثل همیشه که با بقیه خونسرد رفتار می‌کنم با امیدم همون‌جور باشم که بیشتر بسوزه؛ اما نمی‌دونم چرا نمی‌تونستم شخصیت واقعیم رو جلوش پنهون کنم و صدام بالا رفت.

- درست صحبت کنید آقای رضایی چطور به خودتون اجازه می‌دید که با من این‌جوری...

داشتم همون‌جور با دادوبیداد حرف می‌زدم که به‌سمت ماشین خودش کشیدتم و حرف تو دهنم ماسید. چی‌کار می‌خواست بکنه؟ قبل از اینکه بتونم به خودم جواب بدم، توی ماشینش پرت شدم. خودشم سریع اومد کنارم نشست. تا به خودم بیام، دیدم حرکت کرده. با جیغ و چشمایی که گرد شده بودن گفتم:

- چی‌کار می‌کنی تو؟ چرا...

با نعره‌ای که زد، دهنم بسته شد و سرجام خشک شدم.

- این‌قدر جیغ‌جیغ نکن و ساکت سرجات بشین.

با صدایی که آروم‌تر شده بود؛ اما هنوزم از اعتراض پر بود، گفتم:

- ولی من باید بدونم می‌خوایم کجا بریم خیلی کار دارم باید به کارام برسم.

دستی توی موهای پرپشتش کشید. می‌دونستم وقتی می‌خواد خونسردیش رو به‌دست بیاره، همیشه این‌کار رو می‌کنه. نفسش رو بیرون داد و بعد از مکث کوتاهی گفت:

- امروز برنامه‌ت عوض میشه می‌خوام باهات حرف بزنم.


romangram.com | @romangram_com