#ایسکا_پارت_6


- پاشا به من که چیزی نگفته.

- ...

- یه لحظه واستا تا به نیاز بگم ببینم نظرش چیه.

- ...

-گوشی.

رو بهم کرد و گفت:

- رضا میگه که همه‌ی بچه‌های کنسرت و خانه ترانه دارن میرن رستوران پاشا، ما هم دعوتیم.

قیافه‌‌م کج شد.

- رستوران پاشاست. رضا دعوت می‌کنه؟

صنم هول‌زده جواب داد:

- پاشا بهش گفته که به ما هم خبر بده.

اخمام توهم رفت. این مدل دعوت‌کردن بیشتر از صدتا فحش ناراحتم می‌کرد.

- من نمیرم.

معلوم بود که صنم خیلی مشتاقه که بریم؛ چون با شنیدن حرفم، قیافه‌ش کش اومد و با التماس گفت:

- اِ نیاز لوس نشو دیگه. خوش می‌گذره به خدا. همه هستن.

شونه‌هام رو بالا انداختم و همون‌جور که داشتم به‌سمت در خروجی می‌رفتم، گفتم:

- اگه مایلی می‌رسونمت رستورانش؛ ولی خودم نمیام.

دنبالم دوید و گوشی رو روی گوشش گذاشت و گفت:

- الو، رضا هستی؟

- ...

romangram.com | @romangram_com