#ایسکا_پارت_2
باشهای گفتم و بدون خداحافظی قطع کردم. اون شب هوای تهران خیلی سرد و دلچسب بود. شیشههای ماشین، به خاطر حرارت داخل اتاقک، بخار کرده بود و از پشتشون چراغهای رنگی شهر، قشنگتر از همیشه خودنمایی میکردن. دکمهی ضبط رو زدم، صدای آسمونی فرهاد توی اتاقک ماشین پیچید، ولوم رو بالا دادم و با لـذت به نوای دلنشینش گوش کردم.
اینجا بر تختهسنگ پشتسرم نارنج زار
رو در رو دریا مرا میخواند
سرگردان نگاه میکنم
میآیم، میروم آنگاه درمییابم که همهچیز
یکسان است و بااینحال نیست.
***
موجی از بوی تند عطر زنونه هم همراه با خودش وارد ماشین شد و کل فضا رو پر کرد. با دیدن تیپ فوقالعاده جذابش، خندهی کوتاهی کردم. همیشه ساعتها روی تیپ و آرایشش کار میکرد و این تلاشش قابل تحسین بود.
خندهم رو که دید، پشت چشمی نازک کرد و با گارد گفت:
- کوفت! به چی میخندی؟
نگاهم رو ازش گرفتم و ماشین رو راه انداختم و در همون حین با لحن ملایمی، جواب دادم:
- به تیپ پسرکشت. تو میخوای بیای کنسرت یا دیسکو؟
ایش کشداری گفت و با دست به سرتاپام اشاره کرد. لحن پر از حرصش، لـ*ـذت عجیبی بهم میداد. صنم تنها کسی بود که به شدت از حرصدادنش لـ*ـذت میبردم.
- حداقل تیپم از تو بهتره. انگار میخوای بری سمینار پزشکی. همیشه عین این عصاقورتدادهها تیپ میزنی. اون اخمتم که قربونتش برم جوری چسبیده به این ابروهات که هر کی نشناستت فکر میکنه چقدر جدی و مقرراتی هستی!
اخمای درهمم توی محیطهای غریب و پیش کسایی که نمیشناختمشون، همیشه باعث میشد که صنم کلی غر بزنه؛ بلکه شاید بتونه این جدیتم رو از بین ببره؛ ولی خب از پسم برنمیومد.
چشمکی زدم و گفتم:
- یه دختر همیشه باید مبهم باشه. اگه مبهم باشی، جذابیتت صد برابر بیشتر میشه.
بدون فوت وقت، تندتند جواب داد:
- دقیقاً برعکسه. اگه آدم یه رو باشه بیشتر میتونه اطرافیانش رو جذب کنه.
امشب صنم خانوم حسابی شمشیر رو از رو بسته بود. از اون موقعها که انگار از دندهی چپ بلند شده بود.
romangram.com | @romangram_com