#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_دوم_پارت_70
- منم خیلی چیزارو یادم میمونه ها!
لبخند کوتاهم:
- میدونم اما عمر خاطره های ما زیاد نیست! به یادته قد نمیده!
دستش را دور شانه ام میاندازد موهایم را میب*و*سد:
- درباره آینده که میشه حرف زد.نمیشه؟
- چرا میشه.حرف بزن.بگو، برنامت چیه؟
- برنامم؟ تو چی دوست داری؟
- جدیم رهام. میخوای چیکار کنی؟
- چیکار کنیم!
دلم میلرزد.این فعل بد به دلم خوش میاید!
- واقعا اگر فیروزه تورو معرفی نمیکرد…اگر توی اون اکیپ نمیدیدمت چی میشدم؟
یک تک خنده مردانه :
- اونموقع هیچی نمیشد چون میتونستی بدون من زندگی کنی! اما …
سر کج میکنم :
- اما…
جواب نمیدهد.من اما آرام میگویم:
- اگر یه روزی من نباشم .
نگاه در چشمان تاریکش میدوزم.نمیگذارد ادامه دهم !
این زمزمه ها یک روز مرا میکشد:
- ببین بچه یه چیزی رو برات معلوم کنم . تو دیگه بعد از من هیچ کسی رو نمیتونی تحمل کنی!
دلم نمیلرزد اینبار، میگیرد!
romangram.com | @romangram_com