#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_87
- ببخشیدا که امروز تولد رادینه.
- منم میدونم… خب همینجا هستی دیگه.
- سر و وضع منو دیدی؟
چپ چپ نگاهم میکند:
- این هیچی. کادوی رادینم نیاوردم.
- چی گرفتی؟
- یه پلیور و شلوار.
- دستت درد نکنه!
- تو چی گرفتی؟
- من نگرفتم. رادین ازم گرفت…
- وا… چی؟
- قول.
- قول چی؟
- یه مسافرت. قول گرفت باهم بریم کیش!
میخندم:
- ایول… ایول. پس حال میکنید.
بازهم چپ چپ نگاهم میکند. گلویی صاف میکند:
- چرا مثه لاتا حرف میزنی؟
میخندم:
romangram.com | @romangram_com