#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_33


- بابامم خوبه

می‌خندم. به خودم… به خودش… به هوشش… به رهام!

صدای آهسته‌اش از آن‌سوی خط شنیده می‌شود:

- با وجود تو بایدم خوب باشه!

بازهم می‌خندد.

- فردا شب بیاین خونه ما.

قلبم تندتر می‌زند.

- خونه ی شما؟

- بله. بابام میگه.

صدایش قطع و وصل می‌شود:

- آخ.

- چی شد؟

- هیچی هیچی. میگم فردا شب یلداست بیاین پیش ما… من میگما.

می‌فهمم گوشی روی آیفون است. با صدا می‌خندم:

- آره میدونم خودت میگی عزیزم. میدونم!

گوشی از روی اسپیکر برداشته می‌شود و صدای رهام حالم را دگرگون‌تر می‌کند:

- پس فکر کردی من گفتم؟

بازهم می‌خندم:

- هه… نه؛ میدونم شما از این پیشنهادا نمیدین. سلام!


romangram.com | @romangram_com