#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_26
بستنی را تا آخر در دهانش میگذارد و چوبش را درمیآورد.
- تا شما باشی واسه من ناز نکنی.
مثل همیشه میخندم.
نگاهم میکند:
- تا به امروز نشده اخمتونو ببینم.
- اخم؟ هه… تا جایی که خودمو شناختم همیشه لبم لبخندیه؛ بر عکس من تا به حال خنده شما رو ندیدم!
بازهم همان پوزخند لبخند نمای من!
- زیادی میخندی.
بازهم میخندم:
- میشه بگم دوست دارم؟
- نخیر… بگو دیگه سعی میکنم اینقدر بچه نباشم.
- من رادین نیستم، باور کنید.
نگاهم میکند
- رادین زیاد نمی خنده؛ مثل من!
دیگر نمیخندم و با مسخره اخم میکنم.
- خوبه؟
- چی؟ مسخره کردن من؟
- مسخره چیه؟ میخوام اخممو ببینی.
نگاهم میکند.
- هه… فرصت زیاده خانوم… ما گریه شمارم میبینیم.
romangram.com | @romangram_com