#اینجا_زنی_عاشقانه_میبارد_-_جلد_اول_پارت_21
یخ میکنم.
- نیت ما برای آشنایی چیه؟
خیرهام میشود… جدی میگوید:
- همون آشنایی.
نفسم را فوت میکنم. قهوهام را میخورم.
- یعنی چی؟ الکی داریم وقت تلف میکنیم؟
- خانوم… چقدر عجله
- عجله؟ این چه جور آشناییِ؟ یه کمی رو رفتارتون فکر کنید. همیشه میخواین یا آدمو کنف کنید یا تمام حرفارو بی اهمیت جلوه بدین اینا یعنی چی؟
- من طبیعتم اینه!
- بی تفاوت بودن؟
- نبودم… شدم.
سردرگمم… دلم را به دریا میزنم:
- اگه قراره این به قول خودتون آشنایی به همین منوال پیش بره، ترجیح میدم پیش نره.
نیشخند میزند… آرنجهایش را روی میز میگذارد:
- دوست دارین چه جوری پیش بره؟
نمیدانم چه بگویم… بازهم پوزخند میزند:
- بگم عزیزم حلِ؟ بگم دوست دارم حلِ؟ بگم تو چقدر زیبایی تمومِ؟ بگم تو همون دلخواه گمشده منی خوبه؟ دروغ بگم خوبه؟
تنم میلرزد.
- منظور من این نبود.
romangram.com | @romangram_com